تویی که بر تو نباشد مرا نظیر و بدل
منم که از تو نگردم جدا به تیغ اجل
بیا که در همه عالم به مهربانی ما
کسی دو عاشق صادق دگر نبیند بل
که خود ز شفقت ما تا هزار سال دگر
میان خلق جهان عاشقان زنند مثل
هنوز روی تو نادیده آشنا بودیم
تو خود حواله ی ما بوده ای به حکم ازل
به چشم عشق دلت برگزیده ایم نخست
به مهر جان خودت پروریده ایم اول
امید و بیم من از دوزخ و بهشت تویی
وگر نه آن چه خطر دارد این یکی چه محل
بهشت جان نزاری تویی و خوش تر از آن
نیافرید بهشتی خدای عزوجل